کدام صبح صادق، خورشید را به کوچههاى تنگ کاهگلى مىآورى؟
کدام روز فرشتگان نام تو را بر ماذنهها فریاد مىکنند؟
کدام روز عیسى مسیحعلیه السلام از هفت آسمان فرود مىآید و به قامتبلند تو اقتدا مىکند؟
کدام روز شاعران به جاى شعر نیایش مىخوانند؟
کدام روز بوى گرم نان سفرههاى کوچک مستضعفان را پر مىکند؟
کدام روز فلسفه چشمهاى تو تدریس مىشود؟
آخر اى آفتاب روشن اطمینان
نام تو آواز پر جبرئیل است، در گوش هوش زمان
هزار سال است که هر غروب دلتنگ آدینه
به سمت ظهور تو نماز مىگذاریم
آیا صبح نزدیک نیست؟؟؟؟؟؟؟....
+نوشته شده در شنبه 87/1/24ساعت 4:46 صبحتوسط یاسمن تنها | نظرات ( )
|
ABOUT
یاسمن تنها ای باغ آرزوهاى من! مرا ببخش که آداب نجوا نمیدانم...
مرا ببخش که در پرده خیالم، رشته کلمات، سررشته خود را از کف دادهاند و نه از این رشته سر میتابند و نه سررشته را مییابند...
ای ناجی فاصله ها ، مهدی جان !
بیا که چشم به راه توئیم