مهدي جان:
چشم ها مي گويند ديگر انتظار بس است شايد
روزي ما از بين برويم و جمال آقايمان را نبينيم قلب
مي گويد شايد روزي از کار بيفتيم و عشق
سرورمان را درک نکنيم دل مي گويد شايد روزي
پرپر گردم و از آمدن معشوق با خبر شويم شايد
روزي بريده گردم دستان آقايم را لمس نکنم پا مي
گويد شايد روزي از کار بيفتم و نتوانم در رکاب مولايم
باشم ولي تنها چيزي که آنها را نگه داشـــــتــــــه
اميـــــــد ظـــــــهور تـــــــوســـــت!
مهدي جان
سرورم
سعادت ديدار را از ما مگير!!!
بانوي صبوري، مهرباني و عشق متولد شد. از شکفته شدن غنچه ياس در خانه علي و زهرا چه صفايي جاريست!
اينم از مهدي ....... به يادگار داشته باشيد؛
«... زنان ما با داشتن زينبي چون تو از هر چه الگو و اسوه و سرمشق بي نيازند. چشم به افق تابناک تو دوخته اند، پا جاي پاي تو مي نهند و پروازي چون تو را در آسمان رضاي خداوند آرزو مي کنند.»
راستي ياسمن جان يادت نرفته که برام دعا کن اگه رفتي سر نماز ياديم از ما کن